روش مسیر بحرانی (CPM) یک تکنیک کلیدی در مدیریت پروژه است که به برنامهریزان کمک میکند تا فعالیتهای تأثیرگذار بر زمان کلی پروژه را شناسایی و مدیریت کنند. با تعیین توالی فعالیتها و محاسبه زمان شروع و پایان هر کار، مسیر بحرانی پروژه مشخص میشود که حداقل زمان مورد نیاز برای تکمیل پروژه را نشان میدهد.
فعالیتهای موجود در این مسیر بحرانی هیچ زمان اضافی یا “شناوری” ندارند؛ بنابراین، هرگونه تأخیر در این فعالیتها مستقیماً منجر به تأخیر در تحویل کل پروژه میشود. استفاده از این تکنیک به مدیران پروژه اجازه میدهد تا منابع را بهصورت مؤثر تخصیص دهند و ریسکهای مرتبط با تأخیر را به حداقل برسانند.
مثال: با شناسایی مسیر بحرانی در ابتدای پروژه، تیمها میتوانند بر اولویتبندی و تخصیص منابع لازم برای کارهای کلیدی تمرکز کنند و شانس تکمیل پروژه بهموقع را افزایش دهند.
روش مسیر بحرانی در دهه 1950 توسط جیمز ای. کلی از شرکت دوپونت و مورگان آر. واکر از شرکت رمینگتون رند توسعه یافت. این روش بهعنوان یک مدل ریاضی برای برنامهریزی و کنترل پروژهها طراحی شد تا مشکل تأخیر در پروژههای بزرگ صنعتی و ساختمانی را حل کند.
با استفاده از CPM، مدیران میتوانستند فعالیتهای حیاتی را که ممکن بود برنامهریزی پروژه را با خطر مواجه کنند، شناسایی کرده و منابع را بهصورت کارآمد توزیع کنند. این روش بهسرعت در صنایع مختلف پذیرفته شد و به یک استاندارد بینالمللی برای مدیریت پروژههای ساختوساز، نرمافزار، تحقیق و توسعه و تولید تبدیل شد.
روش مسیر بحرانی (CPM) میتواند بینشهای ارزشمندی در مورد نحوه برنامهریزی پروژهها، تخصیص منابع و زمانبندی وظایف ارائه دهد.
در اینجا چند دلیل وجود دارد که چرا شما باید از این روش استفاده کنید:
یافتن مسیر بحرانی شامل بررسی مدت زمان وظایف بحرانی و غیر بحرانی است. در زیر، مراحل یافتن مسیر بحرانی به همراه مثالهایی آورده شده است.
با استفاده از ساختار شکست کار (WBS)، تمام فعالیتها یا وظایف مورد نیاز را برای تولید محصولات تحویلی لیست کنید.
این لیست پایه و اساس بقیه فرآیند CPM است.
به عنوان مثال، بیایید فرض کنیم که تیم بازاریابی در حال تولید یک پست بلاگ تعاملی جدید است. در اینجا برخی از وظایفی که ممکن است در ساختار WBS قرار داشته باشد:
وابستگیهای بین وظایف را تعیین کنید تا مشخص شود کدام فعالیتها میتوانند بهصورت موازی انجام شوند و کدام نه.
در اینجا وابستگیهای وظایف بر اساس مثال بالا آمده است:
فعالیت B وابسته به A است
فعالیت C وابسته به B است
فعالیت C و D میتوانند به طور موازی انجام شوند
فعالیت E وابسته به D است
فعالیت F وابسته به C، D، و E است
لیست فعالیت وابسته به عنوان یک توالی فعالیت نامیده میشود، که برای تعیین مسیر بحرانی استفاده میشود.
ساختار WBS را به یک نمودار شبکه تبدیل کنید که ترتیب زمانی فعالیتها را نشان میدهد. از جعبهها و فلشها برای نمایش فعالیتها و وابستگیها استفاده کنید.
مدت زمان هر فعالیت را با استفاده از تجربه، دادههای پروژههای قبلی یا استانداردهای صنعت تخمین بزنید.
مسیر بحرانی را که طولانیترین توالی فعالیت بحرانی است، محاسبه کنید. این مسیر تعیینکننده حداقل زمان لازم برای تکمیل پروژه است.
در اینجا مراحل محاسبه مسیر بحرانی به صورت دستی آورده شده است:
مرحله ۱: تاریخ شروع و پایان را کنار هر فعالیت بنویسید.
فعالیت اول یک زمان شروع ۰ دارد و زمان پایان، مدت زمان فعالیت است.
زمان شروع فعالیت بعدی، زمان پایان فعالیت قبلی است و زمان پایان، زمان شروع به اضافه مدت زمان است.
این کار را برای تمام فعالیتها انجام دهید.
مرحله ۲: به تاریخ پایان آخرین فعالیت در توالی نگاه کنید تا مدت زمان کل توالی را تعیین کنید.
مرحله ۳: توالی فعالیتها با طولانیترین مدت زمان، مسیر بحرانی است.
با استفاده از همان مثال بالا، این نمودار مسیر بحرانی ممکن است به شکل زیر باشد:
شناوری یا “Float” مقدار زمانی است که یک فعالیت میتواند بدون تأثیر بر زمانبندی کل پروژه به تأخیر بیفتد. وظایف در مسیر بحرانی شناوری صفر دارند.
وقتی که شما ایده کلی از همه کارهایی که لازم است انجام شوند داشته باشید، میتوانید شروع به شناسایی وابستگیهای وظایف کنید.
سوال 1: CPM چه تفاوتی با PERT دارد؟
پاسخ: CPM بر روی زمانهای تعیینشده تمرکز دارد، در حالی که PERT برای پروژههایی با زمانهای غیرقطعی و متغیر استفاده میشود.
سوال 2: آیا میتوان از CPM در پروژههای کوچک استفاده کرد؟
پاسخ: بله، CPM برای هر نوع پروژهای که نیاز به برنامهریزی دقیق دارد، مفید است.